دنیای گَردون

پرت نوشته‌های یک پسر که گاهی می‌دود. گاهی می‌نویسد و هر روز می‌خواند.

دنیای گَردون

پرت نوشته‌های یک پسر که گاهی می‌دود. گاهی می‌نویسد و هر روز می‌خواند.

پرت نوشته‌های یک پسر که گاهی می‌دود. گاهی می‌نویسد و هر روز می‌خواند.
اینجا راحت نوشته‌ها هستند. هم اینجا می‌نویسم. هم آنجا. اگر به آنجا هم می‌خواهید سر بزنید به آنجا بروید: (zistanplus.com)

آخرین مطالب
بایگانی

۱ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

امروز هم مثل هر روز دیگر رفت. به امید یک فردای خوب می‌نشینیم که شاید فرجی شود. شاید از پستوی روزگار کسی نم نم بیاید و گاهی سرکی در زندگی ما بکشد.
روزی که هرگز نخواهد آمد. روزی که همهٔ ما به امید آن مانده‌ایم تا شاید بیایید.

روزگار از دست رفتهٔ ما چنان بر سر زخمی ما سایه افکنده که توان نفس کشیدن در آزادی را از ما گرفته.
امروز هم رفت ولی ما همچان در خیال و رویا به سر بردیم.
شاید روزی بیاید که دیگر نگران رفتن‌های روزهای رفته نباشیم. این هم خیالی بیش نیست. نه خیالی بیشتر از هسته خرمایی در نمکزار نیست. هستهٔ خرمایی که در نمکزار به امید روییدن خوابیده. شاید یک روزی هم خسته شدیم و رو به جلگه رفتیم.

هرچه باشد یا نباشد همگی دست ماست. دست خود ما تا با دستان خودمان آن را بپزیم یا دور بریزیم.
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۷ ، ۱۷:۰۴
Ali Reza Shiasi